نسبت مباحث نظري با عرصه خبر




17 مردادماه روز خبرنگار نام گرفته است. قاعده بر اين است که در اين روز عرصه خبر و روزنامه نگاري از چشم اندازهاي گوناگون مورد توجه قرار گيرد. آنچه در ذيل مي آيد نگاهي است به نسبت مباحث نظري با عرصه خبر که در ديار ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
1- در ايران زمين، ضرورتي در عرصه مطبوعات و رسانه هاي ديگر چون خبرگزاري هاي حس مي شود و آن مواجهه تخصصي با قضايا است. حق آن است که چه در حوزه مطبوعات و چه در گستره رسانه هاي ديگر، ما محتاج رويکرد تخصصي به موضوعات و مضامين هستيم و با رسيدن به اين جايگاه، رسانه هاي ما بجد متحول خواهند شد. مطبوعات ما در سه حوزه اين تحول را آغاز کرده اند : سياست، ورزش و اقتصاد. اما ما شاهد رويش رسانه اي که به صورت تخصصي کار اجتماعي ، فرهنگي يا تحليلي صورت دهد نبوده ايم. بخصوص وضع ما از جهت رسانه هاي فرهنگي و تحليلي وضع جالب توجهي نيست و اين حوزه در اولويتها و ترجيح بندهايمان مقام و مکان درخوري را از آن خود نمي کنند.
2- چند صباحي است مطبوعات و رسانه هاي خبري ديگر ما به فکر تآسيس گروهي به نام انديشه افتاده اند و پاره اي از آنها فعاليت هايي را در اين زمينه سامان داده اند. اما به جهت آنکه نه تصوير درستي از اين گروه وجود داشته و نه چندان از سوي متوليان رسانه هاي ما جدي گرفته شده، ما نتوانسته ايم تحول قابل توجهي را در حوزه نظر از جهت اطلاع رساني و تحليل شاهد باشيم. به نظر ما عمده عامل وضع موجود، همان فقدان تلقي درست و فقر نظريه پردازي در اين زمينه است؛ به طوري که هنوز براي بسيار مشخص نيست از گروه انديشه و نظر چه توقعات و انتظاراتي بايد داشته باشند و چگونه با آن مواجه شوند.
3- بر خلاف تصور بسياري، گروه انديشه مطبوعات و ديگر رسانه ها بنا ندارد نگاهي انتزاعي به مضاميني کهمختص بحثهاي تخصصي هستند داشته باشد. مطالب گروه انديشه يک روزنامه يا رسانه جمعي ديگر چون خبرگزاري ها با مطالب ماهنامه ها و فصلنامه هاي نظري به کلي متفاوت هستند. في المثل صفحه انديشه روزنامه ها بنا دارد نگاهي تحليلي به رخداداهاي روزمره بيندازد و همچنين مسايل نظري را چنان طرح کند که همه نه، اما خوانندگان فرهيخته غيرمتخصص قادر باشند با آن مسايل رابطه برقرار کنند. مانع بزرگي که بر سر راه رواج بيشتر صفحات انديشه در روزنامه هاي ما وجود دارد ترسي است که متوليان و همچنين مخاطبان از مباحث نظري با خود همراه دارند؛ گويي اين مباحث را تنها براي افرادي خاص با قدرتهاي فکري ناب و منحصربفرد آفريده اند.
از سوي ديگر ما مانند موضوعات ناانديشيده ديگر، در باب " همگاني کردن تفکر نظري" نيز قدم و قلمهايي نزده ايم و با شرايط و پيش فرض هاي اين موضوع آشنا نيستيم. بدين جهت کمتر رسانه و جريده اي را مي توانيم مثال بزنيم که توانسته باشد وجوه گوناگون لازم براي يک گروه انديشه يعني تلفيقي از خبر و گزارش و تحليل و گفت و گو را با توجه به مخاطبان خود و در نظر گرفتن اولويتهاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي ديارمان واجد باشد. همان گونه که روزنامه و رسانه اي را واجد نيستيم که سعي کند رويکرد فرهنگي و نظري به موضوعات گوناگون جامعه پرتکاپو و پرسرعت کنوني ايران اتخاذ کند. ما در اين زمينه هنوز به صورت مسئله نيز برخورد نکرده ايم وگرنه شاهد ادبيات مکتوب و مدوني در مورد همگاني کردن تفکر و مضاميني چون ساده نگاشتن مباحث نظري و راهکارهاي " نسبت تفکر و زندگي رايج" مي بوديم.
4- اين مقال موجز و فشرده البته قصد ارايه راهکارهاي کلان و جامع الطراف را ندارد ولي اگر بتوان از نکاتي براي پيشبرد وضعيت انديشه در روزنامه ها و رسانه هاي ديگر ياد کرد باز بايد ضرورت وجود روزنامه ها و رسانه هايي که کار تخصصي فرهنگي و نظري را انجام مي دهند گوشزد کرد. به نظر ما فقدان روزنامه و رسانه اي که صرفآ اخبار فرهنگي را پي جويي کند و نگاهش به مسايل تحليلي و نظري باشد حس مي شود و از آنجا که بخش خصوصي قادر به برآوردن هزينه هاي اين کار نيست به حمايت دولت در اين زمينه نياز است. بخصوص ارگانهايي که متکفل مسايل و مضامين فرهنگي ديار ما هستند بايد در اين زمينه پيش قدم شوند. بايد به ياد داشته باشيم که عصر رسانه اي که بخواهد همه وزنه ها را با هم بردارد و در هر عرصه اي وارد شود گذشته است.
ضرورت اين امر در کشور ما نيز حس مي شود و يکي از دلايلي که مطبوعات هم اکنون در ايران زمين از اقبال و توجه برخوردار نيستند همين عام بودن آنها ست؛ گويي همه از هم تقليد کرده اند و به مطالعه يکي براي اطلاع از اوضاع و احوال گوناگون نياز نيست. از سوي ديگر ما به خبرنگاراني محتاجيم که در عرصه خبررساني و خبرنگاري نظري و فرهنگي متخصص باشند. انتظار نداريم خبرنگاراني که در اين حوزه فعاليت مي کنند حتمآ فيلسوف يا متفکر باشند اما آنها ناگزيرند با تحولات فکري حوزه هاي نظري آشنايي داشته باشند.
5- اگر بخواهيم از موضوعاتي نام ببريم که گروه هاي نظري و معرفتي رسانه ها بايد بدان اهميت بيشتري دهند مي توانيم به مواردي چون: تحليل وضعيت فرهنگي کشورمان، توازن برقرار کردن بين مضامين سنت و تجدد ، تاکيد بر بحثهاي تطبيقي و عام کردن صورت مسئله نسبت تفکر و رسانه اشاره کنيم. از جمله اين موضوعات تحليل وضعيت فرهنگي و سياسي کنوني مان است. هم اکنون بسياري از سياست مردان ايراني از دشواري پيش بيني فضاي سياسي و اجتماعي ايران سخن مي رانند ضمن اينکه اين دشواري را بايد جدي گرفت حق آن است که فقدان نگاه معرفتي و فرهنگي به تحولات ، به اين غموض و دشواري دامن زده است. از سوي ديگر توازن ميان مباحث نظري مربوط به سنت خودمان و سنت مغرب زمين در رسانه هاي ما کمتر مشاهده مي شود.
ما واجد و حامل سنتي فربه و سترگ با چهره هايي قابل توجه براي ارايه به انديشه دوستان و انديشه ورزان هستيم. بخصوص ضرورت کارهاي تطبيقي در مورد انديشه هاي انديشه وران ايراني و غربي با زباني ساده و قابل فهم براي مخاطبان رسانه ها حس مي شود. چرا که مقايسه تطبيقي امکان ساده تر کردن بحثهاي نظري را فراهم مي سازد و بحثها را از دشواري و غموض دور مي کند. از سوي ديگر ما نيازمند آنيم که خود بحث هاي " عام کردن تفکر" ، "نسبت " تفکر و زندگي رايج" و " نسبت تفکر و مطبوعات و رسانه ها" را به بحث بگذاريم و از اين رهگذر مقدمات تئوريک ساري و جاري کردن انديشه نظري را فراهم سازيم.
منبع:http://www.bashgah.net